598

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

یک مرد مثل ِ کافه ای بسته؛

تصویری از وا/بستگی در کل..

معشوقه ی یک دائم الخمرم!

یک بطری ِ تا خِرخره الکل!

 

یک بی تعادل بین منطق هام،

«پس من چرا عاشق شدم، پس تو...؟!»

مثل مریض ِ لاعلاجی که

توی اتاق ِ انتظار است و...

 

با مزّه ی تلخ دهان هر صبح؛

پا می شود از تختِ خوابِ من!

نامطمئن به «دوستش دارم!»

تُف می کند به انتخابِ من..

 

هر روز در افکار مغشوشش،

دنبال ِ غیرِ واقعیّت هاست!

توی خیالاتش کسی دارد،

در واقعیّت، واقعاً تنهاست..

 

یک درّه ی تا سر پُر از آب و؛

من سنگ ِ افتاده در اعماقم..

معشوقه ی یک مست که دنیاش؛

اشباع ِ صددرصد شده با غم!

 

یک مرد مثل ِ کافه ای کوچک،

زل می زنم به در، دری بسته...

زل می زنم به زندگی ِ گیج،

با عشق... امّا واقعا خسته!

فاطمه اختصاری

شعر، چه کردی که بهم ......
ما را در سایت شعر، چه کردی که بهم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abalcowmn-poet7 بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1395 ساعت: 15:42